با دلِ دیوانه‌ام گاهی مدارا می‌کنی گوشه‌ چشمی به من داری و حاشا می‌کنی ماهی افتاده بر خاکم کنار پای تو هرچه در خون می‌تپم تنها تماشا می‌کنی چشم از زیبایی خود برنمی‌داری، ولی دست‌ِکم آیینه‌ها را نیز زیبا می‌کنی عشق می‌جویی اگر، چون دیگران ترکم مکن در چنین ویرانه‌هایی گنج پیدا می‌کنی من به میل خود به پایت سر نهادم، جان بخواه جان به قربانت! چرا این پا و آن پا می‌کنی؟ 📕جایگاه شهود/ کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi