_گفت: اگه یه ماشین زمان داشتی، باهاش میرفتی گذشته یا آینده ؟ + دستامو دور لیوانِ چای سفت حلقه کرده‌بودم، نگاش کردم ، گفتم: هیچ‌کدوم ! _ گفت: دِ بگو دیگه... یکیشونه انتخاب کن! + گفتم: اگه ماشین زمان داشتم، نه می‌رفتم گذشته، نه می‌رفتم آینده ! _ گفت: پس چیکار می‌کردی دیوونه ؟! + گفتم: زمان رو همین‌جا متوقف می‌کردم وُ تا ابد به بهونه‌ی سرد شدنِ این فنجون چای همین‌جا پیش تو می‌موندم ...! 📕لطفا یکی مرا از مرگ نجات بدهد کانال اشعار مولانا حافظ سعدی👇 @shear_farsi