از داغِ تو شد قران یکباره دچار تب محراب، قدَش خم شد از واقعهٔ آن شب شمشیر فرود آمد آنجا که نمی بایست بر ساحت علم حق، بر کالبد مکتب از «فزتُ و رَب» گفتی تا گفت که: بسم ٱلله... با کینهٔ دیرینه؛ آن زاهدِ لامذهب در عرش، تزلزل شد مسجد به تکان آمد از داغِ سحرگاهی افتاد به تاب و تب شمشیرِ تو رفت از حال تا زخم سرت را دید از صبر تو بیطاقت! شد ذکر لبش «یا رب» اشکش چه غریبانه بر صورتِ تو افتاد تا پارچه را پیچید دور سرِ تو زینب(س) تاریخِ تو شد روضه، از بعدِ غدیر خم... شد کرب و بلا و شام مصداقِ همین مطلب! 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7