میان حجره چنان ناله از جفا می زد که سوز ناله اش ، آتش به ما سوا می زد به لب ز کینه ی بیگانه هیچ شِکوه نداشت و لیک داد ، ز بیداد آشنا می زد شرار زهر ز یک سو ، لهیب غم ز یک سوی به جان و پیکرش آتش، جدا جدا می زد گذشت کار ز کار و نداشت کار به کس در آن میانه فقط آب را صدا می زد صدای ناله ی وی هی ضعیف تر می شد که پیک مرگ بر او از جنان صلا می زد برون حُجره همه پایکوب و دست افشان درون حجره یکی بود و دست و پا می زد ستاده بود و جوادالائمه جان می داد ازو بپرس که زخم زبان چرا می زد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7