#امام_زمان_عج
این دیده های پُر نِشان بُرد آبرویم
دل با تپش ها بی گمان بُرد آبرویم
می خواستم تا آبروداری کنم من
چشمانم از اشک روان بُرد آبرویم
شوق تماشای تو پنهان در دلم بود
برق میان دیدگان بُرد آبرویم
هر بار در سینه نفس را حبس کردم
تا آه بُرد از دل امان بُرد آبرویم
می خواستم مدح تو را گویم ولیکن
شرمنده ام این واژگان بُرد آبرویم
می خواستم تا که شوم من آبرویت
روی سیاهم در جهان بُرد آبرویم
هر جا به مردم گفته ام یار تو هستم
دوری ام از تو مهربان بُرد آبرویم
می خواستم با تو نگویم بی قرارم
قلب از تپش ها همچنان بُرد آبرویم
می خواستم با عاشقان همراه باشم
جا ماندنم از کاروان بُرد آبرویم
در محفلی که سوگ سقا گشته بر پا
این که ندادم بر تو جان بُرد آبرویم
او گفت می خواهم نگویم تشنه هستم
این رنگ خشکی لبان بُرد آبرویم
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7