🏴 🏴 همینجا بود اکبر دست‌وپا زد همینجا بود بابا را صدا زد همینجا بود دشمن ظالمانه که می‌زد بر سکینه تازیانه همینجا بود طفل شیرخواره گلوی نازکش شد پاره‌پاره همینجا پیکری خونین و عریان شده پامال زیر سم اسبان همینجا آمدند از خیمه بیرون یتیمان حسین با قلب محزون همینجا شد جدا دستان عباس که شد همرنگ خون آن لاله‌ی یاس همینجا خیمه‌ها گردیده غارت‌ شده طفلان مولا در اسارت همینجا زینب محزون و مضطر کمان شد قدش از داغ برادر همینجا دشمنان خنجر کشیدند سر مظلوم عالم را بریدند همینجا تیر خورد بر مشک عباس و دشمن خنده زد بر اشک عباس همینجا محشر کبری به پا شد عزیز فاطمه جانش فدا شد همینجا شد زیارتگاه عشاق زیارت خانه ی دلهای مشتاق همینجا می‌وزد از تربت او شمیم جانفزای عترت او علی قاسمی (شمیم) 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7