#متن_روضه
#فاطمیه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
نبینم علی جان که غمگین نشستی
بگو تا بدونم ازم راضی هستی؟
برات زخم دارم به پهلو به سینه
اینارو قبول کن،که وسعم همینه
ببخشم که واسه تو کم زخم خوردم
ببخش تا الانم برا تو نمردم
میخواستم برا تو بسوزه وجودم
که یار تو باشم به روی کبودم
خداحافظِ تو، دارم میرم امشب
همهچیز و دیگه سپردم به زینب
حلالم کن آقا، که بی یار میشی
سَرِ کفن و دفنم گرفتار میشی
از این خونه جمع کن لباسای من رو
نذار بشکِنه باز غرور حسن رو
علی جان تو یادت، بمونه همیشه
حسینِ غریبم شبا تشنه میشه
🔸علی خیبر شکنه..
همه عالم میدونن علی خیبر شکنه
اما یه صحنه ای مردم از علی دیدن تا به حال ندیده بودن، همۀ مدینه شاهد بودن هی زمین میخورد بلند میشد، میگفت: فاطمه..
کار علی به جایی رسیده حالا میخواد با خانمش حرف بزنه..
بگو فاطمه جان نمیشه بمونی
کجا داری میری تو خیلی جوونی
▪️(زبان حال) فاطمه جان! بچه های قد و نیم قدت رو کجا میخوای بذاری بری عزیز دلم؟…😭
▪️الهی برات بمیرم که تو هیجده سالگی مثل پیر زن ها راه میرفتی مادرجان!..😭
راحت بگم .. آخه بین در و دیوار چنان لگد زد، گفت:
صدای شکستن استخوان هاش به گوشم رسید.. 😭
ناله بزن یا زهراااا...
🔹
#اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7