#شهید
#مناجات
#دفاع_مقدس
#چهار_پاره
#شب_جمعه
ما که حالا چنين زمين گيريم
روزگاري در آسمان بوديم
پر پروازمان که وا مي شد
مي پريديم و بي نشان بوديم
*
خوب بوديم و خوب مي ديديم
پاک بوديم و پاک مي رفتيم
متديّن بدون بار گناه
زير خروار خاک مي رفتيم
*
همه در زير سايه ي قرآن
همه مشغول زندگي بوديم
لحظه هاي جواني خود را
در مناجات و بندگي بوديم
*
بر سر شانه هايمان هر شب
کيسه هاي کريم مي برديم
نان افطار سفره هامان را
از براي يتيم مي برديم
*
لقمه ناني که بود مي خورديم
کي به فکر غذاي فردا بود
اهل از خود گذشتگي بوديم
دلمان دل نبود دريا بود
*
هر شب جمعه کنج خانه مان
سر سجاده ي دعا بوديم
با همان ذکر السلام عليک
زائر صحن کربلا بوديم
*
هر کجا خيمه مي زديم با خود
کوله بار اميد مي برديم
شاد بوديم از اينکه هر لحظه
روي شانه شهيد مي برديم
*
ناگهان بين ناگهاني ها
پاي شيطان به خانه ها وا شد
عطر سجاده هايمان هم رفت
جبرئيل از کنارمان پا شد
*
ناگهان بين ناگهاني ها
باد آمد بهارمان را برد
بوي پرواز رفت و همراهش
بوي آغوش يارمان را برد
*
کم کم از ذکر حق که دور شديم
روزي آسمان مان کم شد
مي دويديم از پي دنيا
ولي از سفره نانمان کم شد
*
کاروان رفت و عده اي رفتند
عده اي بين چاه افتادند
عده اي در مسير خود ماندند
عده اي بين راه افتادند
*
عده اي رفته و شهيد شدند
عده اي بي بها عزيز شدند
عده اي تا خدا سفر کردند
عده اي هم اسير ميز شدند
*
از دل زندگي ما بوي
عمر بي استفاده مي آيد
از سر سفره هاي ما حالا
بوي خمس نداده مي آيد
*
اي شهيدان راه عشق و وفا
خوش به حال شما و بال شما
پيش ارباب ياد ما هستيد؟
منم و غبطه ي وصال شما
*
بايد اين روزهاي پاييزي
يک نفر با بهار برگردد
از براي نجات اين دنيا
وارث ذولفقار برگردد
*
با هزاران اميد مي گويم
آفتابا امام ما برگرد
يا ابالغوث يا اباصالح
جان زهرا تو را خدا برگرد
*
#علی_اکبر_لطیفیان
#صلوات
🔹
#اشعار_ناب_آئینی🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7