السلام علیکِ یا بنت الحسین یا رقیه چنان شمعم که امشب کُنج این ویرانه می گریم هنوز از غُصه ی بزمِ مِی و پیمانه می گریم دل اهل حرم می سوزد از اشک شرر بارم پدر جان، در فراقت آنقدر طفلانه می گریم عجب آرامشی در خانه ی ما بود، یادت هست؟ چنان طفلی که گُم کردست راهِ خانه، می گریم به روی شانه ات سر می نهادم وقت خوابیدن ولی امشب ببین از دردهای شانه می گریم دلم تنگ تبسّم های شیرینت شده بابا تبسّم کن برایم، دیگر ای بابا نمی گریم ۳ صفر ۱۴۴۳ ۱۹ شهریور ۱۴۰۰ https://eitaa.com/joinchat/3757244420C1143bd604a