شعر قدیمی قیامت کرده برپا وقت خلق تو خداوندت که اینگونه کشیده خوب و زیبا طرح لبخندت به حکم اینکه جز زیبایی از زیبا نمی آید هزاران آفرین بر دست زیبای خداوندت کجا این دست کوتاهم رسد تا دور آن گردن حسادت میکنم ای دوست بر بخت گلوبندت تو حق داری که حرفی با من عاشق نمیگویی لبانت را به هم چسبانده از بس کامِ چون قندت صف مژگان تو گویا هدف دارد دل ما را هزاران صید قربان تو و تیر هدفمندت سال ۹۶