💔
بخشش کودکان امام حسن مجتبی (ع)
روزی از روزها بچه های مدینه در کوچه ای مشغول بازی بودند.
در آن کوچه مردی زندگی میکرد که خیلی قوی و قدرتمند بود اما با وجود این همه قدرت، کسی از او نمی ترسید؛ چون آن قدر مهربان بود که بعضی وقتها با بچه ها همبازی می شد.
همه او را به اسم امام حسن مجتبی میشناختند، امام حسن پسر امام علی.
یک روز که امام حسن (علیهالسلام) از کوچهای رد میشدند، بچهها را مشغول بازی دیدند که سفرهای انداخته اند و خرده نانی گذاشتهاند آنها به امام حسن (علیهالسلام) تعارف کردند که از خرده نانها بخورند. امام هم قبول کردند و پیش بچهها نشستند و از نان آنها خوردند.
بعد به بچهها گفتند: «حالا من از شما دعوت میکنم که به خانهی من بیایید و مهمان من باشید.»
بچهها هورا کشیدند و دنبال ایشان به راه افتادند. آنها وارد خانه ی امام حسن شدند و حسابی غذا خوردند. وقتی سیر شدند امام لباسهای زیبایی به آنها هدیه داد و با آنها خداحافظی کرد.
امامحسن (علیهالسلام) گفتند: «بخشش این کودکان بهتر بود؛ آنها همهی چیزی که داشتند را به من دادند، در حالی که من بخشی از آنچه را داشتم، به آنها دادم.»
❌
منبع : شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص ۱۹۸
➥
@sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی