چنان طنین صدای تو برده از هوشم که از صدای خود آزرده می شود گوشم من از هراس شبیخون روزگار خبیث لباس جنگ به هنگام خواب می پوشم چون آفتاب به هر ذره ای نظر دارم به روی هیچ کسی بسته نیست آغوشم تو در دل منی و دیگران نمی دانند تو آتشی و من آتشفشان خاموشم غبار آینه ی چشم های مست توام تو چشم بسته ای و کرده ای فراموشم 📜 @sheraneh_eitaa