یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری می‌کند زین دو یکی در دل جانان، اثری خرم آن‌روز که از این قفس تن برهم به هوای سر کویت بزنم بال و پری در هوای تو به بی پا و سری شهره شدم یافتم در سر کوی تو عجب پا و سری! آن‌چه خود داشتم اندر سر سودای تو رفت حالیا بر سر راهت منم و چشم تری سال‌ها حلقه زدم بر در میخانۀ عشق تا به روی دلم از غیب گشودند، دری... خبر اهل خرابات مپرسید ز من زآن‌که امروز من از خویش ندارم خبری 📜 @sheraneh_eitaa