■
روایت شام | کوچ تلخ
□ مرحوم غلامرضا شکوهی
تا بر دلم خیال تو تصویر میشود
یادت به پای خاطره زنجیر میشود
مهر گیاه عشق تو، چون بذر بی زوال
بر سینه مینشیند و تکثیر میشود
وقتی نگاه میکنم این کوچ تلخ را
در سینه بغض آه، گلوگیر میشود
آن قطره های سرخ که از نیزه میچکد
خورشیدِ روی توست که تفسیر میشود
تصویر شهر شام چنان بغض کربلا
در خاطرم چو کوه زمینگیر میشود
چون کوچ یک پرنده ز پاییز فصل سرد
زین شهر غم گرفته، دلم سیر میشود
بی آفتابِ روی تو هر روزِ من به چشم
دیواری از شب است که تصویر میشود
مویم اگر سپید شد و قامتم خمید
اینجا جوان هم از غم تو پیر میشود
ما را بخوان دوباره به باغ نگاه خویش
آن روز میرسم که دگر دیر میشود
🔆 به « کنگرۀ آفتاب » بپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/578945437C4535eaabc2