هرگز به شانه، بارِ غمی را کشیدهای؟
یا در بهار، طعمِ خزان را چشیدهای؟
با من بگو که مثل من آیا هزار بار
از شاخهای به شاخهی دیگر پریدهای؟
اصلا چقدر حال مرا درک میکنی؟
اصلا چقدر دردِ دلم را شنیدهای؟
در شرح روزگار غریبم کسی نگفت
حتی ترانهای، غزلی یا قصیدهای...
رفتی و دود شد همهی خاطراتمان؛
شبهای قهوهخانهایام را ندیدهای...!
#محمدجواد_سلطانی
#شعرکده
@sherkade_mgh