شعر ناب عاشقانه و عارفانه و اشعار آئینی
سَلِ المَصانعَ رَکباً تَهیمُ فی الفَلَواتِ تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی؟ شبم به روی تو روز اس
ترجمه‌ی این مُلَمَّعُ جناب سعدی شیرازی (ترجمه مصرع‌های عربی، داخل پرانتز است)👇 سَلِ الْمَصانِعَ رَکْباً تَهیمُ فِی الْفَلَواتِ (ارزش آب‌گیرها را از سوارانی که در بیابان‌ها تشنه و سرگردانند بپرس) تو قدرِ آب چه دانی که در کنارِ فُراتی * شبم به روی تو روزست و دیده‌ها به تو روشن وَ إنْ هَجَرْتَ سَواءٌ عَشیَّتی و غَداتی (و اگر از من جدا شوی، شب و روزم برابر می‌شود) * شبان تیره امیدم به صبح روی تو باشد وَ قَدْ تُفَتَّشُ عَینُ الْحَیاةِ فی الظُّلُماتِ (و گاهی چشمۀ زندگی در تاریکی‌ها جست‌وجو می‌شود) * نه پنج روزۀ عمرست عشق روی تو ما را وَجَدْتَ رائِحَةَ الْوُدِّ إنْ شَمَمْتَ رُفاتی (اگر خاکسترم را ببویی، بوی عشق را می‌یابی)