ماییم و یک زمستان، بغض به جان نشسته
احساس زخم خورده، از بالهای بسته
ماییم و گونه هایی، خیس از حضور باران
چشمی به راه مانده، پای سفر شکسته
هرچند ما صبوریم اما به ناله آمد
از هفت روز هفته، این جمعه های خسته
ما را به خاطر آور ای یار دیر کرده
با عهدهای بسته، یک عمر ناگسسته
#مهتاب_بهشتی
#غزل_انتظار
چشم به راه جمعهی ظهوریم آقاجان