بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل
همه طاعت آرند و مسکین نیاز
بیا تا به درگاه مسکین نواز
چو شاخ برهنه برآریم دست
که بی برگ از این بیش نتوان نشست
خداوندگارا نظر کن به جود
که جرم آمد از بندگان در وجود
گناه آید از بندهٔ خاکسار
به امید عفو خداوندگار
کریما به رزق تو پروردهایم
به انعام و لطف تو خو کردهایم
خدایا به عزت که خوارم مکن
به ذل گنه شرمسارم مکن
#سعدی
#خوانش
#استاد_مهدی_امین_فروغی