نه مثل کوه محکمم،نه مثل رود جاری ام
نه لایقم به دشمنی ،نه آنکه دوست داری ام
.
تو خسته ای و خسته تر،منم که هرز میروم
تو از همه فراری و من از خودم فراری ام
.
زمانه در پی تو بود و لو ندادمت ولی
مرا به بند میکشد به جرم راز داری ام
.
شناختند عامیان، من و تو را به این نشان
تو را به صبر کردندت،مرا به بی قراری ام
.
چقدر غصه میخورم که هستی و ندارمت
مدام طعنه میزند به بودنم، نداری ام
.
#سید_تقی_سیدی