توسل به محضر امام رضا علیه السلام
هر چه دارم از عطای شهریارِ طوس دارم
عشقِ آن معشوقِ قدسی شد همه دار و ندارم
از فراقِ کوی او بی صبر و بی تاب و قرارم
بین گل رویان عالم او بود تنها نگارم
اوست مولا و ولیّ و حکمران و شهریارم
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"
لشکر ایجاد باشد جملگی اندر رکابش
گل از او عِطری گرفت و شُهره شد عطر گلابش
دل بَرَد از هر ستاره درگَهِ چون آفتابش
صحن آزادی و جمهوری و صحن انقلابش
کاش روزی چهره روی خاک آن درگه گذارم
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"
گنبدِ زرّینِ او چون آفتابِ داورِ من
پرچم و گلدسته های او بهشتِ دیگرِ من
پنجره فولادِ او امّید قلبِ مضطرِ من
خاکِ پایِ زائرانش سُرمه ی چشمِ تَر من
از عطای فاطمه این بود از اوّل شعارم
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"
در پناهِ رحمتِ او دشمنان و دوستانش
بهرِ کسبِ فیض از الطاف و جودِ بی کرانش
حاملانِ عرش و فرش و قدسیان و حوریانش
فوج فوج آیند از بهرِ طوافِ آستانش
مرقدش باشد بهشت و جنّت و باغ و بهارم
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"
ماهِ رخسارش بود آئینه ی رخسار سرمد
میشود پیدا در او جمله صفاتِ حیِّ ایزد
همچو زهرا مادرش،باشد جگر گوشه به احمد
اوست رحمان و رئوف و عالمِ آلِ محمد
از عنایاتِ کثیر و بی کرانش شرمسارم
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"
بُردنِ نامش دهد ارزش به اشعار و کلامم
آستانِ قدسِ او هم سَعی و هم بیت الحرامم
بعدِ هر تکبیر و حمد و سجده و ذکر و سلامم
سوی درگاهش به سینه هست دستِ احترامم
در مِنای دوست هم دلداده ام هم جان نثارم
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"
مِهرِ آن مولا نماید شوره زارِ دهر،گلشن
تا زمانی که بُوَد جانِ گرامی هَمرهِ تن
یا رضا گویم به اشکِ دیده و با قلبِ روشن
بی تَوَلّایش نمی ارزم به یک جو یا یک ارزن
چون تولّای رضا باشد تمامِ اعتبارم
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"
چشمه ی فیضِ رضا باشد چو بحری بی نهایت
میشود آتش گلستان گر کند آقا عنایت
در دمِ میزان و روزِ محشر از بهرِ شفاعت
یک اباصلتش کند بر کلِّ مخلوقان کفایت
با چه رو گویم که آن مولا بُود دلدار و یارم؟
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"
بسکه هستم بر وصالِ آن حبیبِ عشق،مایل
عاقبت ترسم مرا گردد فراق دوست قاتل
کیست تا رافع شود اندوه و رنج و درد و مشکل
او رئوفِ خاندان عصمت و من عبد و سائل
نوکری بد هستم و عصیان و غفلت گشته کارم
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"
هست ای یاران رضای حضرت حق از رضایش
ای خوش آنکه گشته عارف بر امام و مقتدایش
شعله ی غفلت بُوَد خاموش از نورِ ولایش
مجمعِ خلقت بُوَد مسکین الطاف و عطایش
در دلم جز آرزوی وصلِ او چیزی ندارم
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"
او امیرِ نَشأتین و او پناهِ عالمین است
بولبَشر را تا رسولُ الله جمله نورِ عین است
نیک گفت ابنُ الرضا،آنکه امیرِ کاظمین است
اجرِ زوّارِ رضا برتر زِ زوارِ حسین است
بر قدومِ زائرانِ آستانش خاکسارم
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"
من دخیلِ اشک می بندم امامِ مقتدا را
آنقَدَر سر میدهم در محضرش سوز و نوا را
تا کند امضا رضا پای براتِ عشقِ ما را
هم مدینه هم نجف هم سامرا هم کربلا را
کاش روزی روزیم گردد ز الطافِ نگارم
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"
آنقَدَر ناله زنم تا عاقبت یارم بیاید
آن زمانی که پریشان و گرفتارم بیاید
آن شفیعِ مهربان و ماه رخسارم بیاید
کاش در زیرِ لَحَد آقا به دیدارم بیاید
فیضِ دیدارش دعا و ذکر هر لیل و نهارم
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"
کن عنایت ای یگانه خالقِ یکتا و برتر
تا نگردد آخرِ کارم به عُقبیٰ خَتم بر شَر
کاش از الطافِ بی پایانِ زهرا،کُفوِ حیدر
یا رضا گویان بگردم واردِ صحرای محشر
بِینِ آن وادیِّ وا نَفسا جز این حاجت ندارم
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"
ساقیانِ عرش،مسکینِ درِ میخانه ی تو
ساکنانِ عرش،خاکِ درگهِ جانانه ی تو
جنّت و فردوس سرمست از میِ پیمانه ی تو
هست زمزم تشنه کامِ آبِ سقاخانه ی تو
جرعه اي نوشیدن از آن آب باشد افتخارم
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"
ای فَلَک روزی خورِ الطافِ مخفیّ و عیانت
ای ملائک غبطه خور بر عزّتِ جارو کشانت
قابضُ الاَرواحِ خِلقت ای رضا جان،جان فشانت
جبرِئیل از عَجز،خدّامی ز خِیلِ خادمانت
ای ولایت تحفه ای از سوی رب بر قلبِ زارم
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"
ظلمها شد بر شما از جانبِ مامونِ ملعون
گشت جاری در وجودت،زهرِ پیکر سوزِ مامون
یا رضا،بگریست بر تو سنگ و کوه و دشت و هامون
قلبِ زهرا مادرت شد در جِنان از ماتمت خون
روضه میخوانم برایت با دو چشمِ اشکبارم
"من رضا رو دوست دارم من رضا را دوست دارم"