در باب با دلی بی صبر و طاقت صرف شد عُمرمان پای رفاقت صرف شد شرح غم، با سینه ای سوزان کنم یک دو خطّی تجربه، عنوان کنم سر دهم با اشک، فریادِ سخن عُمرِ رفته، درس ها داده به من وقتِ خوشحالی و شور و قلبِ شاد دورتان هستند، همراهان، زیاد آن یکی گوید کمک دستِ تو ام نوکر و پاکارِ دربست تو ام دیگری گوید که اِی، زیبا چو دُر تا مرا داری کنارت غم مخور ای فدای صولتِ جانانه ات تو چُنان شمع و منم پروانه ات لیک، آه از آن دمی کز اتفاق غم بگیرد از دل زارت سراغ چونکه از غم چشمها گردید تر نیست از یاران و همراهان خبر آه، در رنج و بلایا، یار کیست؟ در غم و دلخستگی، غمخوار کیست؟ گر رفیقِ روزِ غم، داری جوان قدرِ او را همچو یک گوهر بدان حرف خود کوتاه گردانم دگر تا نبینی از کلام من ضرر دوست هر قدرم که باشد با مرام میشود یک روز دورانش تمام ‌در طریق عاشقی و بندگی بیتِ آخر هست، درس زندگی جز خدا و اهل بیت ارجمند بر کسی تا زنده هستی دل نبند 🔴✍️ نوشته شده در اسفند ماه ۱۴۰۲ ✅کانال رسمی شعر و سبک حاج امیر عباسی در پیام رسان ایتا 👇 https://eitaa.com/sherosabk