از زهر، چونکه رنگ زِ روی نکوش رفت چون شمعِ آب گشته، حزین و خموش رفت آنقدر شور و شوقِ وصالش به سینه بود کز جام وصلِ نورِ خدا، باده نوش رفت از روضه های سیلی و رخساره ی کبود روحش تمام زَخم بُد و لاله پوش رفت گودالِ مجتبی، به خدا بینِ کوچه بود محنت به جان خرید و مَسِرّت فروش رفت مظلومِ کربلا که غمِ بی نهایتش حتی درون قلبِ جَمیعِ وُحوش رفت آنقدر گریه کرد ز داغ غم حسن تا آنکه در کنار برادر ز هوش رفت ✅🔴 کانال رسمی شعر و سبک حاج امیر عباسی در پیام رسان ایتا 👇 https://eitaa.com/sherosabk