💌 انگار قرار نیست تو رئیس جمهور ما باشی! بلوغ فکری عمیق تری لازم است که ملتی یک ایران جهش را با تو تجربه کند. سال ۹۲ بچه توی دست و پایم نبود. با تمام وجودم ستادت را توی شهرم که طرفداری نداشتی چرخاندم. عکست را سردست گرفتم و کوچه و خیابانش را با تو آشنا کردم. و ناباورانه، با آمدن رییس جمهور دیگری آرزوها را در دلم خاک کردم. امسال اما امیدوار بودم به اینکه مار از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود و ما دیگر به عقب نخواهیم رفت، اما انگار تب فراموشی افتاد به جان مردم. سه سال زمان زیادی نبود که ما تلخی جام ننگین زهرها و زجرها از سرمان بپرد. امسال هم نیمی از امیدها و آرزوهایم را گوشهء باغچهء حیات سیاسی ام چال می کنم. دل به خورشید کشورم میسپارم. زانوهایم را جان دوباره می دهم تا بایستد محکم محکم، بدون تکیه به دیوار اجنبی. دوباره بی صدا، خیسی چشمم را پاک می کنم تا راه گم نکنم برای سربازی وطنم. فقط دلم شور میزند برای بچه های غزه! 📝نرگس اسدی 🇮🇷