به بهانه ی میلاد حضرت بنت الحسین رقیه خاتون سلام الله علیها
___________________
پرم وا شد دوباره در هوای خانه ی ارباب
نشستم پشت درب خانه نه میخانه ی ارباب
به شوق باده ی پی در پی پیمانه ی ارباب
منم مهمان رزق سفرهی شاهانه ی ارباب
زمین می چرخد آیا که سرم یا دانه ی ارباب
گمانم مستم امشب که شدم پروانه ی ارباب
طوافم هست دور کعبه ی مستانه ی ارباب
نمازم قبله ام حج ام همه شکرانه ی ارباب
دلم را برد عشق حضرت دردانه ی ارباب
شدم دیوانه ی دیوانه ی ریحانه ی ارباب
تمام شور را دیدم میان زمزم مستان
همینکه امشب آوردم به لب ذکر رقیه جان
..........
رقیه گفتم از شیرینی نامش عسل دیدم
تصور کردم ارباب و گلی که در بغل دیدم
صدای خنده ی بابا میان جان گزل دیدم
چه شیرین دختری که مثل زهرا بی مثل دیدم
برای وصف او هر بیت را صدها غزل دیدم
شبیه لطف او از حضرت شیر جمل دیدم
هزاران معجزه از دست بی بی لااقل دیدم
چه اثباتی که با دل صد دلیل مستدل دیدم
گدای کهنه کارم عشق را روز ازل دیدم
من این نوکر شدن را معنی خیرالعمل دیدم
بگو از هر چه منکر تا ابد بیزار بیزارم
رقیه یا رقیه یا رقیه بر لبم دارم
..........
به روی دست بابا فاطمه تا نام می گیرد
ملک بر پای بوسش نیت احرام می گیرد
پر قنداقه اش را جبرئیل آرام می گیرد
ز دست کوچکش با بوسه بابا جام می گیرد
از امشب عالم از نور جمالش وام می گیرد
کریمه است و گدایش رزق خاص و عام می گیرد
همین دختر شبی هم انتقام از شام می گیرد
و روی دست هایش پرچم اسلام می گیرد
به عشقش صید هم هر لحظه شوق دام می گیرد
و مرغ جان سراغ یک هوا یک بام می گیرد
اسیر نام زیبای رقیه تا ابد هستم
گدای خانه ی بنت الحسینم گر چه بد هستم
.............
همینکه می زند پلکی شمیمی خاص می ریزد
به چشمش عمه جانش سرمه با وسواس می ریزد
فقط جانم ز لب های عمو عباس می ریزد
به جای گل ملک روی سرش الماس می ریزد
شکوه فاطمه از او در این مقیاس می ریزد
تبارک از زبان خیر خیرالناس می ریزد
از این خاتونِ از راه آمده احساس می ریزد
چه حرصی از نگاه دشمن خناس می ریزد
حسادت از تبار پست حق نشناس می ریزد
که زهرا آمده از آسمان ها یاس می ریزد
دل ما برده با گوشه نگاهی زیر دین امشب
به دنیا آمد از عرش خدا جان حسین امشب
..............
چه ذوقی می کند بابا تو را بوسید ای جانم
علی اکبر به لبخند لبت خندید ای جانم
دل اهل حرم با دیدنت لرزید ای جانم
دوباره عمه زینب مادرش را دید ای جانم
رباب از حسن رویت بوسه ها می چید ای جانم
قمر روی مدارت باز می تابید ای جانم
بگو ام البنین دور تو می چرخید ای جانم
نفس های سکینه در تو می پیچید ای جانم
حضورت را تمام شهر می فهمید ای جانم
تو از راه آمدی لبریز شد خورشید ای جانم
فدای آنکه وصفش بین اهل فضل رایج شد
علی اصغر به خواهر رفته که باب الحوائج شد
..............
گره وا می کند هر بار دست دلربای ما
هزاران درد آوردیم و شد هر دم دوای ما
به منکرها بگو بینند حاجات روای ما
فقط نام رقیه می شود مشگل گشای ما
به لطف حضرتش آمین بگیرد هر دعای ما
به نوکر مرحمت فرمود این شد ماجرای ما
گرفتار رقیه گشته قلب مبتلای ما
رسید و زیر و رو شد با نگاهش لحظه های ما
صفایی نیست جز ذکر رقیه جان صفای ما
دمشقی شد دل از عطر حرم پر شد هوای ما
همیشه گرم آوای دم جانانه ام صد شکر
گدای خانه زاد حضرت ریحانه ام صد شکر
..............
شفا را می شود معنا کنی با لطف دستانش
علی و فاطمه را می شود دید از دو چشمانش
حسن حُسن رخش حُسن حسینی نور تابانش
هزاران بار عمه می رود با شوق قربانش
ببین آسیه و مریم شده گهواره جنبانش
دم لالایی اش را خوانده حوا هر شب از جانش
شده هاجر از این زیبایی بی مرز حیرانش
مدینه چشمه هایش پر شد از میلاد بارانش
زمین و آسمان را زد به هم با شور طوفانش
خوشا بر حال مشتاقان و بر رندان و مستانش
وجودش گرمی دل های عشاق است ای مردم
رقیه یادگار ام اسحاق است ای مردم
...............
همیشه بیقرار روی بابا بود این دختر
و گریه سهمش از چند روز دنیا بود این دختر
چقدر عمرش شبیه عمر زهرا بود این دختر
نمی گویم چرا لبریز غم ها بود این دختر
فقط می گویم آه از غم سراپا بود این دختر
بمیرم خسته از زخم زبان ها بود این دختر
دو چشمش سمت نیزه بود و دریا بود این دختر
اگر چه عمه جانش بود تنها بود این دختر
کف پایش پر از آزار صحرا بود این دختر
به دست تازیانه چون معما بود این دختر
رسید آخر به بابا و لبش بوسید پرپر شد
کنار سر، سه ساله عمر این دردانه هم سر شد
جابر عابدی
#حضرت_رقیه_س #شعبان #میلادیه #ترکیب_بند #جابر_عابدی #صابر #خادم
@sherozekr