برای مادر آب و نور برای مادر امیر عرب مادر امیر المومنین . . . کاش منبری بود از نور فرشی از یاس سایه ای از بید مجنون . . و شما برای ما روایت میکردین . . روایت ان سه روز را . . میگفتید برای ما . از همان گرمایی که شما را سمت دیوار کعبه کشاند . . از ان لحظه ی شکافتن سنگ های سخت و محکم خانه خدا . . از عشقی که در ذرات وجودتون غرق شد . . از ثانیه به ثانیه . از دَم به دَم اون سه روز . از لحظه ی تولد حصن حصین . از اولین لبخند پناه عالم امکان . کاش برای ما میگفتین در اون سه روز چه شد و چه دیدین بانو . از طعم میوه های بهشتی از لحن کلام و صدای هاتف غيبی . که نوزادت را علی خطاب کرد ‌. . کاش برای ما میگفتین کاش بیشتر از شما میدانستیم . از شما بنت اسد و ام اسد . قدم نو رسیده مبارک خانوم پ.ن: دلنوشته ای هدیه به امیر المومنین به امید گوشه چشمی 💚💚💚💚 💚