. . امام حسن اینطور ادامه دادن : و پیامبر فرمود: خداوندا ایشان خاندان من می باشند  و اینان، اهل بیت من هستند . پس از ایشان رجس و پلیدی را دور دار  و پاک و پاکیزه شان گردان. . . ام سلمه -که خداوند از او خشنود باد- گفت: . ای رسول خدا! آیا با ایشان داخل شوم؟ پیامبر به ایشان فرمود: . . خداوند تو را رحمت کند. تو در راه نیکی بوده و به سوی خیر پیش می روی. از تو راضی هستم ولکن این موضوع مخصوص من و ایشان است . . سپس پیامبر بعد از این جریان تا مدتی که زندگی کرد و قبل از رحلتشان هر روز هنگام طلوع فجر نزد ما می آمد و می فرمود: . . خداوند شما را رحمت کند وقت نماز است. خداوند اراده کرده که از شما خاندان رجس و پلیدی را دور دارد . و شما را پاکیزه گرداند . و پیامبر دستور داد درهایی را که به مسجد باز می شد، ببندند جز درِ خانۀ ما. . . به ایشان اشکال گرفته شد . . فرمودند: من درها را نبستم و درِ خانه علی را از پیش خود باز نگذاردم، بلکه پیرو وحی الهی هستم و خداوند مرا امر به بستن درها و بازگذاشتن درِ خانۀ او نمود . . بعد از این جریان کسی با حالت جنابت داخل مسجد پیامبر نشد . . و فرزندی در آن متولد نگردید، جز برای پیامبر ((صلی الله علیه و آله)) و پدرم علی (علیه السلام) . . و این، بخاطر کرامت و فضلی است که خداوند نسبت به ما ابراز فرموده  و ما را در میان مردم بدان اختصاص داده است . . و این، درگاه خانۀ پدرم می باشد که نزدیک درِ خانۀ پیامبر در مسجد اوست . . و منزل ماست که بین منازل پیامبر جای گرفته است . و این، بدین خاطر است که خداوند پیامبرش را امر فرمود که مسجد را بسازد . . پیامبر در کنار آن ده خانه ساخت. . نه خانه برای فرزندان و همسرانش  و دهمین خانه -که در میان آن ها جای داشت، برای پدرم بود . .  و آن، هم اکنون نیز وجود دارد  و خانه همان مسجدی است که پاکیزه قرار داده شد  و او کسی است که خداوند، فرموده: . . «اهل بیت». پس ما اهل بیت هستیم  و ما کسانی هستیم که خداوند زشتی را از ما دور گردانید . . پاک و پاکیزه مان نمود