#مهجة_فاطمه
#احتجاجات
#عمرو_عاص
.
.
روزی عمرو بن عاص به معاویه گفت:
.
نزد حسن بن علی بفرست و بگو بالای منبر رفته و خطبه بخواند
.
شاید در سخن گفتن عاجز شود و بدین وسیله او را در هر محفلی از این جهت مسخره خواهیم کرد
.
.
معاویه نزد ایشان فرستاد. امام بالای منبر رفت، در حالیکه مردم و رؤسای اهل شام جمع شده بودند، امام حمد و ثنای الهی گفت، آنگاه فرمود:
.
.
ای مردم!
.
هر که مرا می شناسد که مرا می شناسد و آن کس که مرا نمی شناسد، بداند
.
من حسن پسر علی بن ابی طالب هستم. من پسر پیامبر خدایم.
.
پسر آن کس که خداوند، زمین را برایش پاک و سجده گاه قرار داد
.
من پسر چراغ فروزان و فرزند پیامبر بشارت دهنده و بیم دهنده و بیم رسانم. پسر آخرین پیامبران و پیشوای فرستادگان و رهبر پرهیزگاران و برگزیدۀ پروردگار جهانیانم
.
.
من پسر کسی هستم که بعنوان رحمت به سوی جهانیان فرستاده شده و من پسر کسی هستم که بر جن و انس برانگیخته شد
.
.
معاویه که از سخن امام به سختی افتاده بود
.
سخن ایشان را قطع کرد و گفت:
.
ای ابا محمد!
.
از این سخنان ما را واگذار و از ویژگیهای خرما برای ما سخن بگو -قصد او آن بود که امام خجالت کشیده و سخن نگوید-. امام فرمود:
.
.
آری، خرما به وسیله باد باروَر می شود و حرارت خورشید آن را می پزد و خنکی شب آن را خوشبو و تازه اش می کند.
.
آنگاه امام به سخن اول خود بازگشت و فرمود: من پسر کسی هستم که خواستنش به درگاه خدا پذیرفته می شد
.
.
من پسر کسی هستم که شفاعتش مقبول قرار می گیرد. من پسر کسی هستم که نخستین فردی است که از زمین مبعوث می گردد.
.
.
من پسر کسی هستم که درِ بهشت را می کوبد و در برایش گشوده می شود و داخل آن می شود
.
من پسر کسی هستم که فرشتگان در جنگ به یاریش می شتافتند و غنایم برایش حلال گشت
.
به وسیله ترس از فاصله یک ماه یا بیشتر یاری شد
.
امام در این سخنان بود، تا اینکه دنیا بر معاویه تیره و تار شد و از اهل شام و غیر آنان هر که امام را نمی شناخت او را شناخت
.
معاویه گفت: ای حسن! آرزو داشتی که خلیفه شوی، اما خلیفه نیستی
امام فرمود:
.
خلیفه کسی است که به روش پیامبر عمل کند و به اطاعت الهی گردن نهد و
.
کسی که ستم می کند و سنت های الهی را تعطیل گذارده و به دنیا همچون پدر و مادر خود دلبستگی دارد
.
و بندگان الهی را بردگان و مال خدا را غارت می کند، خلیفه نمی باشد،
ولکن او کسی است که به زور حکومتی را به چنگ آورده
.
.
و از آن به مدت کوتاهی بهره می برد و به زودی دورانش پایان می یابد
.
.
لذتش تمام شده و تبعات آن بر عهده اش باقی می ماند و اینگونه می باشد که خداوند فرموده:
.
و نمی دانی شاید آن آزمایشی برای شما باشد و بهره مندی تا مدتی کم (الانبیاء: 111)
.
آنان را چند سال بهره مند ساختیم آنگاه آنچه به ایشان وعده داده شده بود (عذاب الهی) فرا رسید(الشعراء: 205)
.
.
و آنچه از آن بهره مندند، ایشان را بی نیاز نمی کند.
و آن گاه با دست به معاویه اشاره کرد، و از منبر پائین آمد. (الشعراء: 207)