#داستان_کوتاه
#آمادگی_سفر_آخرت
📣 از سفيان بن عيينه نقل شده كه زُهرى گفت:
✅ در شب سردى بارانى حضرت زين العابدين را ديدم كه بر پشت خود انبانى آرد گرفته ميرفت.
◀️ عرض كردم اين چيست؟
👌👌 فرمود سفرى در پيش دارم كه زاد و توشه آن را به مكانى مطمئن حمل ميكنم ☺️
◀️ عرض كردم : غلام من در خدمت شما است اجازه بدهيد بردارد. ایشان قبول نكرد.
◀️ گفتم اجازه بدهيد خودم بردارم، من شما را از بردن اين بار گران بى نياز ميكنم.
👌🌸 فرمود:من خود را بى نياز نميكنم از برداشتن چيزى كه سبب نجات من است در
#سفر_آينده و ورود مرا به
#منزل_آينده بى خطر ميكند☺️
◀️ پس از چند روز خدمتش رسيده عرضكردم:
از آن مسافرتى كه قرار بود خبرى نيست.
📣 فرمود : آن طور كه خيال كردى نبود، آن
#سفر_مرگ بود كه خود را آماده آن مسافرت ميكردم زيرا (استعداد للموت) آمادگى براى مرگ یکی به اين است كه
#از_حرام_خود_دارى كنى و دیگری
#بخشیدن_مال_و_نیکوکاریست.
📘📘 علل الشرائع ، ج1، ص231
🚩
@sireh110