عاشقی دردسری بود نمیدانستیم
حاصلش خون جگری بود نمیدانستیم
پرگرفتیم، ولی باز به دام افتادیم
شرط، بی بال و پری بود نمیدانستیم
آسمان از تو خبر داشت، ولی ما از تو
سهممان بی خبری بود نمیدانستیم
آب و جاروی در خانه ما شاهد بود
از تو بر ما گذری بود نمیدانستیم
اینهمه چشم به راهی نگرانم کرده
عاشقی دردسری بود نمیدانستیم
تا ظهورت چقدر فاصله داریم آقا؟
آه از جمعه ی بی تو گله داریم آقا
رفته بودی که بیایی چقدر طول کشید؟
عرض کردیم نبودی و سحر طول کشید
ما برای خودمان این همه گفتیم بیا؟
نذر کردیم به پای تو بیفتیم بیا...
تو طبیب دل غمدیده ی مایی آقا
ما که مُردیم بیا پس تو کجایی؟
آقا مگر اینکه تو بیایی و حیاتم بدهی
مگر اینکه تو از این وضع نجاتم بدهی
از به خود آمدن این قافله را گم کردیم
وای بر ما پسر فاطمه را گم کردیم
دست برداری از این غیبت طولانی اگر
من به پای تو بریزم طلبی جان دگر
از تو دنبال تو بودن نکند سهم من است
فقط از هجر، سرودن نکند سهم من است
من شب جمعه قرار تو دلم می خواهد
صبح فرداش کنار تو دلم میخواهد
به خدا منتظر آمدنت میمانم
پای این عشق اویس قرنت میمانم
تو دلت بیشتر از ما تب هجران دارد
سحر وصل همیشه شب هجران دارد
تا به اندازه ی شرمی که ز سر می سوزد
پر پروانه به امید سحر می سوزد
خیر از جمعه ندیدیم به والعصر قسم
بی تو ما طعنه شنیدیم به والعصر قسم
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
👌 رسانه «پاتوق بچه شیعهها» را در شبکههای اجتماعی ایتا، بله، اینستا، تلگرام، واتساَپ، روبیکا و سروشپلاس دنبال کنید:
👉
zil.ink/shia_patogh 👈
🆔
https://eitaa.com/joinchat/317194240C38f5bdcffb