به سیم و زر چه حاجت بود؟! از این‌ها فراتر داشت پُر از خورشید بود آری نگاهی کیمیاگر داشت زنان از بی حجابی‌ها سر تسلیم افکنده... ولی کنز الحیا از چادر خود تاج بر سر داشت بزرگان عرب را یک‌به‌یک دیروز پس می‌زد که این دوشیزه فکر خواستگاری از پیمبر داشت زمانی که همه خورشید را تکذیب می‌کردند خدیجه چشم‌های مصطفی را خوب باور داشت میان قوم خود شأن و مقام او فراوان بود ولیکن با پیمبر عزتی چندین برابر داشت نبی افلاک را می‌دید از غار حرا اما جهان مصطفی در چشم او تصویر بهتر داشت نماز اولش را با علی پشت پیمبر خواند شکوه این سه تن باهم هزار الله اکبر داشت کنار مرتضی دین خدا را حفظ می‌کرده که مالش نسبت همشیرگی با تیغ حیدر داشت دوبازوی پیمبر بی گمان از جنس هم بودند خدیجه چون علی را داشت درواقع برادر داشت لبالب بود از قرآن و آن روزی که مادر شد به جای طفل در آغوشِ خود، آیات کوثر داشت همینجا می‌شود بر پاکیِ دامان او پی برد فقط این زن وجودی لایق زهرای اطهر داشت علی داماد او شد، کاش بود آن روز را می‌دید که زهرا در نبود مادر خود دیده‌ای تر داشت خدیجه در مسیر دین شترها داد بی منت زنی روی شتر اما هوای فتنه در سر داشت حسن روز جمل بی شک به یاد مادرش افتاد به یاد خاطراتی که مروری زجرآور داشت کمک می‌خواست پشت در صدا زد خادم خود را فدای فضه اما فاطمه ای کاش مادر داشت... © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e