چارهای بر این غم سربار کن بعداً برو
یک دعا در این شب دشوار کن بعداً برو
تو که روی حرف من حرفی نداری فاطمه
راه مرگم را خودت هموار کن بعداً برو
آخرش بی اذن تو پوشیه را برداشتم
شکوهای از مُشتِ ناهنجار کن بعداً برو
آخر این ویرانه را خانه تکانی بهر چه؟
فکر خونِ مانده بر دیوار کن بعداً برو
با دعای تو دل همسایهها راضی شده
لااقل نفرین به این مسمار کن بعداً برو
بازویت که پُر ورم... هر دندهات که جابجا...
هرچه را که دیدهام، انکار کن بعداً برو
روزه نذرت کردهام یک بار دیگر پا شوی
لااقل پیشم بمان، افطار کن بعداً برو
ناسزاهایی شنیدم از همه وقت سلام
فکر داغ حیدر کرار کن بعداً برو
هرچه گفتم گوشواره کو! حسن چیزی نگفت
جان من! یک بار، تو اصرار کن بعداً برو
کاسهی آب از کسی دیگر نمیگیرد حسین
عشق خود را نیمه شب بیدار کن بعداً برو
پیرهن را بافتی، اما یکی کافی نبود
باز هم روی کفنها کار کن بعداً برو
زینبت بوسه بجای تو به حنجر میزند
چارهای بر نیزهی اشرار کن بعداً برو
دخترت دق میکند وقتی اسارت میرود
فکر معجر، بر سر بازار کن بعداً برو
😭😭😭😭😭😭😭
رضا دینپرور
«
آجرکاللهیاصاحبالزمان..💔»
.
🏴@shirintarinzekr 🏴