ای ز هجرانت زمین و آسمان بگریسته
دل میان خون نشسته عقل و جان بگریسته
چون به عالم نیست یک کس مر مکانت را عوض
در عزای تو مکان و لامکان بگریسته
ای دریغا ای دریغا ای دریغا ای دریغ
بر چنان چشم عیان چشم گمان بگریسته
پدر را در ۱۵ فروردین ۸۸ به خاک سپردیم و مادر را در ۳۰ فروردین ۴۰۳
فروردین فصل رویش است . هر دو در فروردین رفتند تا سبز باشند و سبزتر در خاطراتمان بمانند !
اگر نبود که باید حق را پذیرفت و شکیبایی کرد ، آنقدر میگریستیم که آب چشممان خشک میشد اما بایستی به حق تن داد که همه رفتنی هستیم . خوشا آنانکه وقتی میروند همه به خوبی و نیکی یادشان میکنند .
نیز اگر معتقدیم که در جهانی دیگر میروییم ، غم سبکبارتر میشود :
کدام دانه فرو رفت در زمین که نرُست
چرا به دانهی انسانت این گمان باشد ؟
مادر پر کشید و رفت و تنها خاطراتش را تا ابد باقی گذاشت.
بدین وسیله بر آنیم تا از همهی دوستان ، آشنایان ، خویشان ، شاگردان ، استادان و همکاران که به طریقی ابراز همدردی و یاری کردند تا این غم بزرگ را سبکتر حمل کنیم ، سپاس و شکر فراوان داشته باشیم و اگر محبت شمایان یارای شکیباییمان نبود ، دوشهایمان زیر بار این اندوه سترگ خُرد میشد .
امیدواریم به اندازهی توان اندکمان پاسخگوی اینهمه ابراز محبتتان در شادیهایتان باشیم .
سلامتی تمام دوستان را از درگاه ایزد یکتا خواستاریم .
در پایان سپاس ویژه داریم از کانال خبری و مردم نجیب و مهربان و با وفای روستای شیرتپه .
زیره را من سوی کرمان آورم
گر به نزد تو دل و جان آورم
از طرف خانواده مرحومه بانو زهرا دلارامی و فامیل وابسته و آقای دانشمحمدی .
💢
https://rubika.ir/shirtappeh1