پیش بسوی ایران ۲۰۲۵؛
در سند امنیت ملی ۲۰۲۵ آمریکا که توسط دموکرات ها تدوین و منتشر شده است می بایست تا سه سال دیگر هژمون و تفوق آمریکا در جهان تثبیت گردد. آمریکا برای نیل به این برنامه، سه تهدید را متصور شده، راه کارهای مناسب برای مهار تهدیدات را اذعان کرده است: ۱ سطح تهدید جهانی توسط چین از حیث اقتصادی،روسیه از حیث نظامی. ۲ سطح تهدید توسط دولت های گریز از مرکز یعنی ایران،کره شمالی،ونزوئلا.۳ سطح تهدید برای رژیم صهیونیستی و منافع اقتصادی در غرب آسیا توسط گروه های مقاومت( حشد الشعبی،انصارالله،حزب الله،جهاد اسلامی).برای مهار روسیه طرح گسترش ناتو به دیواره غربی روسیه ساماندهی گردید.برای مهار چین طرح حضور ناوگان دریایی استرالیا،انگلیس،آمریکا در چین تایپه دریای چین جنوبی سامندهی شد. برای مهار گروه های مقاومت تقویت و فعال کردن توانمندی های رژیم صهیونیستی و سعودی ساماندهی شد. برای مهار ایران طرح منازعه ترکیبی با محتوای شناختی طراحی و از ۱۴۰۰ بعد از استقرار دولت آیت الله رییسی اعمال شد. مقرر شده بود ایران جهت پایان بخشی به گردن کلفتی منطقه ای و جهانی باید از درون با ایجاد جنبش اجتماعی در یک نبرد ترکیبی مهار و سپس فروپاشی از درون را شاهد باشد. این فروپاشی از درون باید منتهی به اجرایی شدن طرح تجزیه شده و ایران در قواره رژیم صهیونیستی محدود شود.بستر انتخاب شده جنبش هایی اجتماعی از جنس جوکریسم انتخاب شد که در لبنان و عراق تست شده و جواب مطلوب در خصوص بی ثبات سازی سیاسی را گرفته بودند. این بار برعکس فتنه های ۷۸،۸۸،۹۸ حرکت از بی ثباتی سیاسی به سمت بی ثباتی اجتماعی و فروپاشی اقتصادی طراحی نشده بود بلکه از بی ثباتی اجتماعی بسمت بی ثباتی اقتصادی و در گام نهایی بی ثباتی اقتصادی که می بایست منجر به فروپاشی اقتصادی گردد، طراحی شده و در وضعیت نهایی شاهد دو نتیجه،۱ورود عناصر سامان یافته تجزیه طلبان از سه حفره ایجاد شده در نواحی شمال غرب،جنوب شرق و جنوب ایران ۲ زدن کلیه مراکز صنعتی،هسته ای،نظامی ایران توسط رژیم صهیونیستی باشیم. در فتنه شناختی محور اصلی و فاز عملیاتی بر خلاف گذشته از فضا سازی مجازی و پروپاگاندای رسانه ای غرب به جامعه و کف خیابان کشیده می گردد.فاز اول شروع و با پمپاژ هدفمند جنگ تبلیغاتی وارد فاز دوم یعنی اردوکشی خیابانی شده بودیم. چنانچه فاز دوم مستعد کشاندن توده در کنار جماعت جوکریسم یا همان نسلz را فراهم می نمود، فاز نهایی شروع و مرحله بمرحله جلو می رفت. در مرحله دوم که مقرر شده بود در آبان ماه و با حضور اولیه در دانشگاه ها و مدارس به سایر اصناف و معترضین به وضعیت معیشت و اقتصاد کشیده شود می بایست تا قبل از ۲۲بهمن ماه فرصت برای گام سوم مهیا گردد اما با یک اتفاق برنامه سه گانه طراحی شده به جلو افتاده و طبیعتا بستر دانشگاه و مدارس تبدیل به اولویت دسته دو گردید؛به باور سیستم های تصمیم گیر دشمن، فوت مرحومه امینی آن فرصت طلایی بود که به باور احمقانه اشان می توانست سه فاز برنامه ریزی شده را بیکباره عملیاتی نموده و نقطه کانونی طلایی را در اختیار قرار دهد. همه ظرفیت ها و فرصت های چندین ساله دپو شده و آماده شده، رو آمده بود، از همجنس باز تا توده ای و سلطنت طلب و گروهک نفاق و تجزیه طلب همگی در کنار انجمن حجتیه،بهاییت،تشیع انگلیسی و حتی انقلابییون پشیمان و جریان عدالت خوار و خرس خاله های خودی در یک هدف مشترک تجمیع ظرفیت کرده و درصد به هدف نخوردن سناریو تقریبا صفر پیش بینی شده بود؛ یا استحاله از درون و تغییر مواضع در پرونده های منطقه ای و جهانی و یا فروپاشی از درون و لی لی پوت شدن ایران!!! تقدیر الهی بر این بود که بار دیگر کمینگاه خود را به رخ جریان شیطان و اذناب جنی و انسیش نشان دهد. همان گونه که در تموز۲۰۰۶ و جنگ ۳۳ روزه با اسیرگیری حزب الله برنامه اسراییل زودتر اجرایی گردید و باعث شد همه برنامه های مدون و برنامه ریزی شده بیکباره و زودتر از ساعت صفر عملیاتی اجرایی گردد در داستان فتنه اخیر ما هم فوت خانم امینی برای جبهه شیاطین این گمانه باطل را متصور نمود که می شود خارج از ساعت زمانی مدون شده، ظرفیت ها را زودتر عملیاتی نمود. نقطه قوت آمریکا و عجله جریانات برانداز تبدیل به نقطه ضعف و سوزاندن تمامی ظرفیت های دپو شده گردید،در گام دوم متوقف شده، عناصر و برنامه ها و سازمان های پشتیبان در اروپا قبل از به ثمر نشستن اهداف گام دوم سوخت رفته و اینجای کار مطلق فضای گام سوم ظرفیت تحقق ندارد. از اینجای کار به بعد تازه تکلیف اصلی و جهادی شبانه روزی مردم، عاشقان ایران با هر گرایش و سلیقه ای، حزب اللهی، نخبگان، محصلین، صنعت گر، دانشجو، استاد،طلبه شروع می شود و آن پیاده سازی جهاد تبیین و روایت گری برای سایرین و توده های معترض و منتقد به روندهای جاری و یا دچار شبهه و تردید شده در کنار توجه به لزوم اصلاح در شیوه حکمرانی و توسعه اقتصاد می باشد. بی تردید حاک