دلی نسوخت برایت غریب جان دادی ز مهر همسر خود ،بی نصیب جان دادی درون حجره ی در بسته ای غریبانه شکسته بال چنان عندلیب جان دادی به دست و پا زدنت اعتنا نمیکردند میان شادی جمعی عجیب جان دادی تو پاره پاره دل و دل شکسته و دل خون دچار درد و غم و بی طبیب جان دادی ز بس که خون دلت از دهان تو میریخت به یاد روضه ی شیب الخضیب جان دادی به سینه میزدی و یا حسین میگفتی به یاد قتلگه و بوی سیب جان دادی   ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah