خدا، گره طناب و آتئیست مفلوک سه نفر محكوم به اعدام با گیوتین شدند یک کشیش، یک فرد عادی و یک آتئیست! در هنگام اعدام، کشیش پیش قدم شد، سرش را زیر گیوتین گذاشتند و از او سؤال شد: حرف آخرت چیست ؟ گفت: خدا، خدا، خدا... او مرا نجات خواهد داد، وقتی تیغ گیوتین را پایین آوردند، نزدیک گردن او متوقف شد. مردم تعجب کردند و فریاد زدند: آزادش کنید! خدا حرفش را زده! و به این ترتیب نجات یافت نوبت به نفر دوم که رسید رسید. از او سؤال شد: آخرین حرفی که می‌خواهی بگویی چیست؟ گفت: من هم حرف کشیش را می‌زنم: خدا خدا خدا گیوتین پایین رفت، اما نزدیک گردنش ایستاد. مردم متعجب، گفتند: آزادش کنید، خدا حرف خودش را زده! او هم آزاد شد آخر کار نوبت به آتئیست رسید. سؤال شد: آخرین حرفت را بزن، گفت: من نه کشیشم که خدا را بشناسم و نه پیرو کشیشم، اما می‌دانم که روی طناب گیوتین گره‌ی است که مانع پایین آمدن تیغه می‌شود، با نگاه به طناب دریافتند و گره را باز کردند ، تیغ بر گردن آتئیست فرود آمده و سر او را از تن جدا کرد 🔹پی‌نوشت درست است که گره مانع فرود آمدن گیوتین شد، اما آتئیست بیچاره نفهمید که چه کسی اراده کرده که بر طناب گرهی افتد و کسی هم متوجه آن نشود!! برخی گمان می کنند که کمک‌های الهی همیشه خارج از چهارچوب و اسباب ظاهری است، درحالیکه این تصور غلطی است، گاهی خدا بی‌گناهی را با گره طنابی نجات می‌دهد همانگونه که پیامبرش را در قضیه هجرت از مکه به مدینه با یک تار عنکبوت نجات داد. 💬 حجت‌الاسلام دکتر قربانی مقدم ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b