دوست عزیزی متن زیر را برایم ارسال کردهاند و درخواست نمودند پاسخ دهم:
اسمش شده "حجاببان" و فعلا محدودهی فعالیتش را مترو تعیین یا عنوان کردهاند.حقوق هم دارد. یعنی صبحبهصبح روسری سیاهش را سر میکند، ساق دست سیاهش را میکشد زیر آستین سیاه مانتوی سیاهش و چادر سیاهش را روی همهی اینها و برای این که سیاهی بقچه میکند برای این مردم خسته، حقوق هم می گیرد؛ چیزی بیشتر از حقوق یک کارگر که روی داربست است، کف خیابان است، توی کارگاه است، دستش زیر سنگ و گردنش زیر یوغ است.
نمیتوانم بفهمم کسانی که حجاب را برای بهشت و جهنمش تبلیغ و تجویز میکنند، لقمهی نیشتر زدن به دل مردم را چطور قلنبهقلنبه فرو میدهند.
شترسواری که دولا دولا نمی شود، اگر بهشتی هست برای حجابداران، پس جهنمی هم هست برای حرامخواران، و از گوشت سگ حرامتر، دوازدهمیلیونتومانی که از جیب کارگر، از حق مردم، از مالیات من و شما میشود نان و گوشتِ سفرهی قاصد سیاهی.
گفتهاند قرار است تذکر بدهند و ممانعت کنند از سوار شدن به قطار و سوارشدهها را هم پیاده کنند. سخت نیست پیشبینیِ کش و واکش این با آن در آستانهی درهای قطار؛ سخت نیست تصورِ زنانی که جیغ میزنند، زنانی که کتک میزنند، زنانی که میکِشند، زنانی که کشیده میشوند.
دیوار اتاق فکرهاتان سیاه است و سیاهی رسوخ کرده در رگهای تان... دست بردارید، خستهایم.