سَر و سِر مرا با او، کسی جز او نمیداند علی نادیده میبیند، علی ننوشته میخواند چه بهتر از همین اول بگویم حرف آخر را کسی از ابتدا تا انتها نشناااخت حیدر را کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی گره زد دست خود را سخت در دستِ خدا وقتی به چشم حاجیان شور تماشا میرسید آن روز کنار برکه ای دریا به دریا میرسید آن روز.... نگاه نافذ احمد زمین را در تصرف داشت زمان هم از نبی انگار دستورِ توقف داشت نفس ها حبس شد در سینه ها خوف و رجا افتاد بدون همهمه زنگ شترها از صدا افتاد زمین گرم صحرا از پریشانی سراسر بود همه با خویش میگفتند آیا حج آخر بود؟ نبی فرمود بسم الله، ای ارض و سما بشنو! گواهی باش ای تاریخ! پیغامِ مرا بشنو! نبی همدوشِ مولا آسمان ها را هوایی کرد.... خدا از شاااهکارِ آفرینش، رونمایی کرد.... نبی فریاد زد بر عالم و آدم مسلم شد علی‌ابن‌ابی‌طالب، ولی الله اعظم شد....😍💚 🆔 @Shohaada