﷽ 🌻دیدار دوم فاطمیه سال ۱۴۰۳ دوباره حسینیه، مهمان دارد! این بار مراسم روضه حضرت مادر سلام الله علیها برقرار است و مهدی و رفقایش از سرتاسر دنیا خود را به اینجا رسانده اند🕊🥲 تلؤلؤ نور مراسم امشب آنقدر زیاد هست که فرشته ها را از روشنایی بی نیاز کند! انگار تمام اتفاقات عالم در این لحظه و اینجا دارد رقم می‌خورد... مهدی نگاهی به آقا می‌اندازد، مثل همیشه آرام و محکم است: المؤمن کالجبل الراسخ. بیشتر که نگاه میکند دلش میگیرد، چقدر آقا پیر شده است...💔 سرش را بر می‌گرداند و میان جمعیت نهالش را پیدا میکند. نهال امشب باز هم مهمان آقاست. چقدر چادر به او می‌آید و چقدر امشب خانم‌تر شده است. مهدی میداند که امشب از آن شب های دلتنگی است؛ حوالی شهادتش هست و باید برای تک دخترش سنگ تمام بگذارد🥺 و تمام تر از مهمان ویژه روضه حضرت مادر سلام الله علیها، به میزبانی آقا؟! نهال را آورده است که خوب تماشا کند؛ ببیند که آقایمان چگونه رزق تمام سال را در روضه فاطمیه میگیرند...🍃✨ ببیند که شاید ما برای آقا کم بگذاریم اما مادرش هوایش را دارد! اما نهال فقط بهر تماشا نیامده است. مهدی با تمام محبت پدرانه اش، از دخترش توقع دارد که نقشش را مشخص کند...💎 بشود بخشی از همان رزق سالیانه ای که امشب آقا میگیرد! از همان سربازان پا به رکابی که صبح و شب ‌شان را با فرمان جهاد ولی، میگذرانند و آخر سر هم شبیه مهدی و رفقایش مزدشان را از خود حضرت مادر سلام الله علیها میگیرند... مهدی یک بار تا آخرش رفته است! این مسیر ولایتمداری و پایان غبطه برانگیزش را خوب میشناسد.💚💙