❀ ﴾﷽﴿ ❀ 📓فراز سوم از خطبه ی 224 نهج البلاغه 🔻🌟پارسایی امیرالمؤمنین علیه السلام 💠 (اشعث بن قيس منافق) که نيمه شب در خانه ی من را زد و ظرف سرپوشيده اى (پر از حلواى خوش طعم و شيرين) براى من هديه آورد. 💠معجونى بود که من از آن متنفر شدم گويى با آب دهان مار يا استفراغ او خمير شده بود. 💠به او گفتم: آيا اين هديه است يا زکات يا صدقه؟ که اين هر دو بر ما اهل بيت حرام است. 💠 او گفت: نه، هديه است! 💠 گفتم: زنان بچه مرده بر تو گريه کنند آيا از طريق آيين خدا به سراغ من آمده اى تا مرا بفريبى؟ 💠 آيا تعادل فکرى خود را از دست داده اى يا جن زده اى يا بر اثر شدت بيمارى هذيان مى گويى؟ 💠به خدا سوگند اگر اقليمهاى هفتگانه (روى زمين) را با آنچه در زير آسمانهايش قرار دارد به من داده شود که خدا را با گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى نافرمانى کنم هرگز نخواهم کرد. 💠 به يقين دنياى شما نزد من از برگ درختى که در دهان ملخى در حال جويدن باشد پست تر و بى ارزش تر است. 💠🌟 على را با نعمتهاى فانى دنيا و لذتهاى ناپايدار آن چه کار؟! 💠🔺به خدا پناه مى بريم از خواب رفتن عقل و لغزش هاى قبيح و زشت و در اين راه از او يارى مى طلبيم.