💠 خودم به همه زنگ زدم! پرسیدم چه شده که این موقع صبح به اینجا آمده ای ؟ باگریه جواب داد: مادر، پسر غریبت از سفر برگشته! گفتم عزیزم اصلاً ناراحت نباش، من پسرم صفر را قربان حضرت ابوالفضل کردم. خداوند متعال آنقدر به من صبر داده بود، که به همه فامیل و آشناها خودم زنگ زدم! و آمدن شهیدم را خبر دادم!! راوى: مادر شهیدصفر حاجی محمدی اصل قریبه @shohada_hokmabad_tabriz ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄