🌷شهید 🌷 🕊 محمد‌حسین، کنار قبرهای تازه حفر شده که می‌رسد، می‌ایستد و کنار یکی از قبر‌ها می‌نشیند. بعد می‌رود توی قبر و می‌خوابد. می‌گوید: «من شهید می‌شوم و توی این قبر دفنم‌ می‌کنند.» یکی از محمد‌حسین عکس می‌گیرد، یکی به شوخی سنگ‌ریزه‌ای به سمتش می‌اندازد و از آن بالا، فاتحه و خنده است که برای محمدحسین سرریز می‌شود. 🔷عکس که چاپ می‌شود، محمد‌حسین آن را به خانه می‌برد. همان موقع، یکی از اقوام سر‌می‌رسد و وقتی او را می‌بیند که دارد عکس را نشان بقیه می‌دهد و می‌گوید، من شهید می‌شوم، عکس را می‌گیرد و پاره می‌کند.مدتی بعد، در عرفه‌ سال ۱۳۶۷، محمدحسین به شهادت می‌رسد و پیکر مطهرش همراه با یازده شهید دیگر عملیات بیت‌ المقدس ۷ به کرمان برمی گردد. 🌷قرار بود یکی از شهدا به شهرستان دیگری منتقل شود و بقیه‌ی شهدا، که یکی‌شان محمدحسین است، درگلزار شهدای کرمان دفن شوند. برای همین یازده قبری را که از قبل آماده کرده‌اند، برای دفن شهدا مهیا می‌کنند. 🌷وقتی کار دفن سایر شهدا تمام می‌شود، پیکر محمدحسین را هم به محوطه منتقل می‌کنند. در این میان، خانواده شهیدی که قرار بود به شهرستان برود، از تصمیم‌شان منصرف می‌شوند و او را در گلزار شهدای کرمان دفن می‌کنند.خیلی زود، در جایی دیگر که با سایر شهدای تازه دفن شده فاصله دارد، قبری مهیا می‌کنند و محمدحسین در آنجا دفن می‌شود. همانجایی که قبلا درون آن عکس گرفته بود. @shohadaes