🌺🌸🕊💐🕊🌸🌺 بیشتر بچه‌های هم سن و سال من و به خاطر اینکه کمک‌ خرج خانواده باشیم به کویت برای کار می‌رفتیم. من و هم در کویت با هم در یک خانه زندگی می کردیم. چند روزی می‌دیدم که سرکار نمی‌رود. نگرانش شدم. پیش خودم هر فکری را می‌کردم که چرا این پسر سرکار نمی‌رود. یک روز دل را زدم به دریا و گفتم: پس چرا تو چند روزه سرکار نمیری؟ سرش را پائین انداخت، چند دقیقه‌ای سکوت کرد، نفسی تازه کرد و گفت: صاحب‌ کارم گاهی وقت‌ها چیزهایی برای خانه‌اش می‌خرد، به من می‌دهد تا ببرم. خانم صاحب‌کار است. نه این کار را می‌خواهم و نه اینکه دو سه روزی یک‌ مرتبه بخواهم بروم دم منزلی که یک خانم دم دربیاید. راوی: حاج حسین وارثی مطلق کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht