همرزمش‌تعریف‌میکرد: ساعت۳‌شب؛ من بلند‌ شدم رفتم بیرون؛ دیدم پتو انداخته‌ رو‌ دوش‌ خودش‌‌؛ داره‌ نماز میخونه! (وقتی‌میگم ساعت‌ ۳ صبح یعنی خدا شاهده‌ اینقدر هوا سرد که نمیتونی از پتو بیایی بیرون) گفتم:بابک‌با اینکارا‌ شهید‌‌نمیشی‌پسر... حرفی نزد منم رفتم خوابیدم. صبح‌؛نیم‌ساعت‌زودتر از‌ من‌رفت‌خط و همون روز شهید شد ..‌. شهید بابک‌ نوری شادی ارواح طیبه شهداصلوات✨ 🏴 @shohaday_110