دستش رو محکم گرفتم گفتم: بحثو عوض نڪن! این سوختگے دستت چیه؟ خندید سرشو پایین انداخت گفت: یه شب شیطون اومد سراغم منم اینجوری ازش پذیرایی کردم! ‌✨ الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @shohaday_110