🌺 اوائل خیلی سخت بود؛ فاطمه واقعا به پدرش وابسته بود. اما همان روزها هروقت حسین می خواسته به سوریه برود، همیشه با فاطمه صحبت می کرد . می گفت که من به جنگ دشمن می روم. به جنگ اسرائیل. 🌹 می گفت که شاید شهید بشوم و برنگردم. فاطمه هم می گفت نه بابا من نمی گذارم تو شهید بشوی. یعنی همیشه این صحبت ها را با هم داشتند . بعد از شهادت حسین آقا هم ما طبق همین حرفها ، به فاطمه گفتیم که بابا شهید شده. البته فاطمه چون خیلی کوچک بود ، اوائل خیلی بی تابی می کرد. 🌺 به خاطر همین یک بار او را پیش حضرت آقا بردیم و حضرت آقا در گوش فاطمه دعا خواند و بعد از آن بی تابی های فاطمه کمتر شد. البته این ماجرا را خودش هم خاطرش مانده و می گوید آقا توی گوشم قرآن خواند من خوب شدم.😊 🏷 راوی همسر بزرگوار مدافع حرم "" شادی ارواح طیبه شهدا صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَـــرَج @shohaday_gommnam