📝 | 📍 قصه این حسین ما هم به گودال مقتل میرسه... 🔸 بارها گفته‌ام عجب هویزه ایه! یعنی هویزه خودش است. مثلاً احدی الحسنیین (یا پیروزی یا شهادت) را شنیده‌اید؟ اهالی هویزه هر دو را تجربه کردند. ۱۵ دی دشمن را در هم کوبیدند و ۱۶ دی به شهادت رسیدند؛ چه شهادتی! دانش‌آموز و دانشجو و سرباز و جهادگر و... همه با هم جنگیدند. خوزستانی، خراسانی، فارسی، تهرانی... از همه جای ایران بودند. به همین خاطر، خبر شهادتشان که پیچید، همه ایران تکان خورد. اصلاً تا آن موقع، جنگ برای مرزنشینان بود‌. این شهدا با شهادتشان بیدارمان کردند مثل شهدای کربلا که جامعه آن روز را بیدار کردند. بی‌جهت نیست هویزه شد کربلای ایران. تانک ها در هویزه با پیکر یاران حسین علم‌الهدی و یارانش آن کردند که اسب ها در کربلا با پیکر اصحاب حسین سفینة النجاه. روضه نمی‌خوانم‌؛ نمی‌گویم پیکرها مدت ها زیر تابش آفتاب سوزان و باد و بوران و باران ماند. نمی‌گویم وقتی شهدا تفحص شدند، مادران شهدای حماسه هویزه گفتند استخوان های پسرانی که در راه خدا دادیم، پس نمی‌گیریم. درست مثل همان مادر وهب در کربلا که سر پسرش را فرستاد. * کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه @shohaday_hoveizeh