رفته بودم که کلاس ها را سر بزنم و دانش آموزان را تا آمدن معلم ها یک سر و سامانی بدهم. یکی از کلاس ها خیلی آروم نشان می داد و چون در کلاس بسته بود فکر کردم که حتما معلم شان کلاس رفته که اینقدر آروم و باوقار نشستند😅. از سر کنجکاوی در کلاس را باز کردم، سی و اندی نفر کلاس چشم‌هایشان بسته بود و با صدای باز شدن در تک و توک پلکهایشان تکان خورد و من را در قاب در دیدند، هر چه چشم گرداندم معلمی بین دانش آموزان ندیدم. خواستم برق کلاس را روشن کنم تا چهره هایشان را بهتر ببینم. یکی از بچه ها که نزدیک در بود و من را خوب تر میدید،گفت خانم اجازه؛ بچه ها دارند با امام زمان عج درد و دل میکنند بخاطر همین برق خاموشه، میشه لطف کنید برقها خاموش بمونند. دهانم از تعجب باز مانده بود😳، چهره ام را که دید ادامه داد معلم مان گفته هر روز دو دقیقه در کلاس با امام زمان عج خلوت کنیم و هر چه در دلمان است با او در میان بگذاریم،حتی اگر حاجتی نداریم او را از حال مان باخبر کنیم. چشمان همه بچه ها که باز شد به همه زیارت قبول گفتم . مگر چه چیزی بیشتر از یک زیارت دل مورد قبول خداست؟ و مگر میتوان درجه و رتبه ای به این معلم بخشید که ارزشش را داشته باشد؟ او تک تک این دانش آموزان را به دریای لطف و رحمت امام زمان پیوند زده و دل این دانش آموزان را به ملاقات امامشان برده. و چه از این صحنه دلبرانه تر!!!؟؟؟❤️ 💠کانال شهدای الوار 🆔 https://eitaa.com/shohadayalvar