🌷🍃🌷🍃🌷 رفته بودم سفری سمت دیار که طوافی بکنم گرد مزار شهدا به امیدی که دل خسته هوایی بخورد متبرک شود از گرد و غبار هرچه زد خنجر احساس به سرچشمه چشم شرمگینم که نشد اشک نثار خشکی چشم عطش خورده آنجاست که من آبیاری نشدم فصل بهار چون نشد شمع که سوز دل سنگم شب عشق کاش میشد که شود سنگ مزار اخرین خط وصایای دل من این است که به خاکم بسپارید کنار 📝شاعر:ایوب پرونداور 🌷🌷 @Shohadaye_khoy