در گفتار و عمل و تقوای بی نظیر و با ویژگی های روحی و اخلاقی نظر مردمان به انقلاب و وحدت و یکپارچگی جلب می کرد. به طوری که هم اکنون عموم مردم از آزاده مردی و استعداد سرشار و صداقت او صحبت می کنند و هیچگاه فراموشش نخواهند کرد چرا که او نمونه کامل یک انسان فرهیخته و مسلمان بود.
یازدهم دی ماه سال58 بود که جهت آگاهی بخشی به ملت از جریانات تلخی که بر آنان می گذشت و افشای نقشه های شوم و ماهیت پلید عناصر ملعون ضدانقلابیون که منطقه قطور را جولانگاه خویش ساخته بودند به این منطقه عزیمت کرد و بعد از دیدار با مردم و سخنرانی های متعدد هنگام مراجعت در بین راه توسط اشرار منطقه و ضدانقلاب از خدا بی خبر به رگبار مسلسل بسته می شود و زخمی و اسیر این گروهک ظالم می شود.
زمان اسارتش تحت شکنجه و آزار و اذیت قرار می گیرد و با آن بدن زخمی و خون آلود به یکی از سران ضدانقلاب که معروف به ممد دماغ بود و به رهبر انقلاب ناسزا می گفت؛ سیلی محکمی می نوازد و بعد از چند ماه تحمل شکنجه و زندان در اول تیر ماه سال 59 به دستور سنار مامدی و سرهنگ قرنی قادری به فیض شهادت نائل می گردد.
در وصیت نامه اش به فرزندان خویش چنین نوشته است:
(( اگر من می روم خدا همیشه در همه جا هست و بهترین حافظ است. من چکاره ام، من سببم، شما با خدا باشید، خدا با شما خواهد بود. هیچوقت و در هیچ حال خدا را فراموش نکنید. … باز مرا ببخشید و برایم با آن دست ها و دل های پاکتان دعا کرده و آمرزش بخواهید… از مصاحبت بدان دور باشید. نسبت به بزرگان احترام و نسبت به کوچکان محبت نمائید.))
روحش شاد و یادش