🔹مسابقات والیبال کشوری بود. در بین بازیکنان بحثی بود، من که از راهرو رد می شدم، در بحث شرکت کردم و نظر خودم را گفتم. یکی از بازیکنان که جوان بود و مغرور به من گفت: تو مگه اینجا جارو کش نیستی، برو دستشویی ها رو بشور، تو رو چه به این حرف ها و نظرها! دیدم خانمیرزا از اتاقش آمد و محکم کشید زیر گوش این بازیکن یا همان جوان مغرور! پسر چرخی خورد و چند قدم آنطرف تر زمین افتاد! بعدگفت: مسابقات والیبال تعطیل! گفتند: آقای استواری، این مسابقات کشوریِ. گفت:این آقا، به این سید زحمت کش توهین کرده، انگار به من توهین کرده، انگار به ورزش این کشور توهین کرده! به من اشاره کرد و گفت: این کسی است که زیر پای شما را می شوره تا قهرمان کشور بشین! داورها و مربی ها واسطه شدند.گفت: تا این آقا نیاید و از این سید عذر خواهی نکند و رویش را نبوسد، از مسابقه خبری نیست. تا آن پسر عذر خواهی نکرد و رویم را نبوسید خان میرزا کوتاه نیامد. آن روز مسابقه برگزار شد، اما مسابقات بعدي را عقب انداخت فقط به خاطر اینکه به مستخدم اداره اش توهین شده بود. 🌿🌷🌿🌷🌿 : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید